امروزه رایانه ها و شبکه اینترنت جهانی، تهیه و پخش اطلاعات در کوتاه ترین زمان را امکان پذیر کرده، لذا به راحتی می توان بصورت مستقیم از داده ها در اقصاء نقاط دنیا مطلع شد. گزارش سازمانهای بین المللی اعم از دستگاه های مرتبط به سازمان ملل، و حتی بانک جهانی در آمار منتشره خود، اذعان می کنند که شکاف غنی و فقیر در دنیا نسبت به گذشته بیشتر و عمیق تر شده است. بطوریکه 10% جمعیت دنیا، 90% از ثروت جهان را در اختیار داشته، و 10% بقیه ثروت با نسبتهای نابرابری در میان 90% باقی مانده جمعیت توزیع شده است.
سرمایه‌داری 3
با توجه به افزایش عمق شکاف فقیر و غنی در آینده و تبعات آن، عاقلان و دوراندیشان سرمایه داری توصیه های خود را به اشکال و طی پیشنهادات مختلف عنوان کرده و از دولتهای کشورهای صنعتی خواسته اند تا با تهیه و تصویب قوانینی، مالیات ثروتمندان را افزایش داده و مبالغ بدست آمده برای طبقه محروم هزینه شود. این عالمان سرمایه داری هشدار می دهند، در صورت عدم اتخاذ سیاستی جدید در برابر افزایش فاصله طبقاتی میان اغنیا و ضعفا، باید منتظر قیام مردم محروم نقاط مختلف دنیا و در تقابل با دولتهای خود بوده، و در غرب با صدمه زدن به منافع آنها در صدد تخریب نظام مستقر خواهند بود. و برای اثبات نظرات خود به جنبشهای القاعده و داعش در شرق میانه، و سربازگیری آنها از داخل کشورهای پیشرفته اشاره می کنند و معتقدند، این اقدامات شروع یک بحران بزرگ بین المللی خواهد شد، که در یک صف چندین میلیارد نفر آدم فقیر، و در طرف مقابل چند میلیون ثروتمند روبرو یکدیگر صف آرائی می کنند.
اما رویکرد سرمایه داری جهانی بجای پذیرفتن نقطه نظرات کارشناسانی که از سردلسوزی به نظام سرمایه داری چنین توصیه هائی را ارائه می کنند، آنها را تکنوکراتهائی بی عرضه، و فاقد توانائی مقابله با یک مشت آدم پاپتی فقیر ارزیابی می کنند و معتقدند، درآمد آنها متعلق به آنهاست و از راه درست و با پرداخت مالیات قانونی بدست آمده و هرگونه مالیات اضافه باج خواهی فقرا از حق آنان بوده و در صورت کوتاه آمدن و پرداخت آن، نتیجه امر حاصله جری تر شدن آنها برای دریافت کمک بیشتر از دولت است. این خواسته، زورگوئی فقرا با استفاده از کثرت جمعیت به سرمایه داران، بعلت قلت جمعیت است. با استدلال بالا، سرمایه داری احزاب دمکرات و جمهوری خواه را فاقد توانائی و قابلیت مبارزه با این رویکرد را دانسته، و لذا خودشان عنان حکومت را بدست گرفته و با صاف کردن این جاده ناهموار به پیش خواهند رفت. انتخاب آقای ترامپ در آمریکا و قدرت گیری نیروهای راست اروپا، پیش درآمد مسیر جدید سرمایه داری جهانی است.
رویکرد کنونی سرمایه داری، بازگشت به سیاستهای قرن نوزدهم با فاصله زمانی یک صد و چند ساله، و در جهانی است که ارتباطات و تعامل در آن زنده و در یک چشم بهمزدن است. روشن است استراتژی جدید با تقویت و توسعه تجهیزات و نیروی نظامی شروع شده و تا استقرار نظام برده داری مدرن ادامه پیدا خواهد کرد.
در اینجا اولین سئوالی که به ذهن می رسد، چگونه است که در کشورهای صنعتی با وجود آزادی رای، چنین افرادی همچون ترامپ به قدرت می رسند. کسی که بر علیه کلیه نمادها و ارزشهائی که تکنوکراتها در طول یک قرن گذشته کوشیدند بنام ارزشهای والای سرمایه داری، مردم را به آن امیدوار کنند، مثل حقوق زنان، حفظ محیط زیست، کاهش تسلیحات کشتار جمعی، و غیره. پاسخ به این پرسش کلیدی، به نقش و حوزه نفوذ رسانه های جمعی در سده جدید بر می گردد، دوره ای که با افزایش پوشش رسانه ای در اقصا نقاط دنیا، اعم از روزنامه، رادیو، تلویزیون، سینما، و اینترنت همراه با شبکه اجتماعی، شرایط مناسبی برای تاثیر گذاری جمعی با القای خواسته های سرمایه داری را فراهم آورده است. مردم تصور می کنند که در رای دادن آزادند، اما آنها تحت تاثیر رسانه ها و با هدایت اطلاعات ارائه شده از طرف کاندیداهای سرمایه داری، ناخودآگاه به آنچه آنها مایلند رای می دهند.
شواهد و قراین موجود حاکی از قدرت گیری راستهای افراطی در دولتهای غربی است، و این زنگ خطری برای آینده است که اگر در ارتباط با آن چاره ای اندیشه نشود، شاهد افزایش جمعیت فقرا و ازیاد شکاف طبقاتی در جهان خواهیم بود. آتمسفر تبعیض و فقر بهترین زمینه برای یار گرفتن متحجرترین جهان بینی های موجود از جوانان ناامید از نظام سرمایه داری و عدم وجود جایگزین برای آن است، تا در دام این جریانهای افراطی عقب مانده گرفتار شوند. اگر روند موجود در آینده ادامه پیدا کند، در قرن بیست و یک، مجموعه ای از گروه های متحجر چریکی در شهرها و خارج آنها به مبارزه با دولتهای سرمایه داری می پردازند، که مابه ازای نبرد جز کشتار مردم بی گناه و ستم بیشتر بر محرومین نخواهد بود.
توصیفات بالا آینده تاریک و محنت بار، با شرایط اضطراری را نمایش می دهد، اگر روشنفکران و نخبگان کنونی نتوانند، راهکار و سازو کاری برای جایگزینی نظام سرمایه داری با سیستمی که با رویکرد دمکراسی، عدالت، و کرامت انسانی آغاز شده و نتواند در یک دوره زمانی، مسیر محکم و همواری برای تعالی بشر فراهم آورد، باید منتظر وضعیت سخت و دردناکی در آینده باشیم. روشن است عدالت بدون دمکراسی، و دمکراسی بدون عدالت، و هردوی آنها بدون اتکاء بر اصول کرامت انسانی، ناپایدار و لرزان بوده و نمی توانند، جامعه بشری را به سر منزل مقصود برسانند.
نیاز به تهیه و تدوین نظم نوین، نه برای زمان دور، که در نزدیکترین زمان لازمست، لذا این خواسته باید بعنوان ضرورت آنی بشریت تلقی شده، و در فرآیند چند مرحله ای با کمک تمامی روشنفکران به نقشه راه آتی برسد:
  1. تهیه شاخصهای اصلی مورد نیاز جوامع بشری
  2. تدوین راه کارهای دستیابی به شاخصهای مورد نظر
  3. تعیین سازوکارهای لازم در طی مسیر راه کارها تدوین شده
  4. انتقال سیستم موجود سرمایه داری به نظم نوین
  5. راه اندازی و اجرائی کردن نظم نوین
  6. جمع آوری اطلاعات و داده های عملکرد نظم نوین
  7. ارزیابی، بازنگری، واصلاح راه کارها و سازوکارهای اجرائی نظم نوین
حرکت تحولی بالا می تواند، از یک جمع کوچک شروع و با استفاده از رسانه های جمعی، جمعیت مجازی تهیه شاخصهای اصلی را تاسیس و با جمع آوری نقطه نظرات افراد سراسر این کره خاکی جهت مراحل مختلف تا استقرار نظم نوین پیگیری و صحه گذاری شود.
به امید پیروزی